پوششی معمولی داشتم. مانتویی تا روی زانو، به علاوه یک شال، البته بدون آرایش؛ تا اینکه سال سوم راهنمایی با یکی از همکلاسیهایم آشنا و دوست شدم که ظاهری متین و چادری داشت. بعد از مدتی همنشینی با او، ظاهر او بر من اثر گذاشت. او اهل مسجد بود. گاهی به بهانه اینکه با دوستم … ادامه خواندن داستان چادری شدن یک دختر
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.